
نسترن های صورتی

مومیا و عسل

گنج شایگان

ایمی برنر دانشجوی سال سوم پزشکی است. در ابتدای داستان درحالی با او همراه میشوید که نگرانی از حضور در بخش دی بهوضوح روی زندگیاش سایه افکنده است. برنر دانشجویی است که کار خود را خوب بلد است. زنی که بالاخره مشکل کمخوابیاش حل شده بود و برای تشکر تابلویی بسیار بزرگ از گربهای که در گذشته داشت برای ایمی آورد. برنر واقعاً نمیدانست باید با این تابلو و گربهی عظیم داخل آن چه کند؟ اما مشکل تابلو، و پیدا کردن جای مناسب برای آن، در خانهی کوچکش، در مقابل نگرانی او از ماندن در بخش دی اصلاً به حساب نمیآمد. ایمی آنقدر مضطرب بود که پزشک بیمارستان و همینطور دوستش کاملاً متوجه شدند، اما هیچکدام نمیدانستند نگرانی او فقط یک ترس ساده نیست و ریشه در ماجرایی دارد که به گذشته مربوط میشود.
علیرغم تلاشهای بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان در سالهای اخیر، باورهای اشتباه رایجی در مورد افراد مبتلا به اختلالهای روانی وجود دارد. بسیاری از افراد احساس میکنند این افراد توانایی کمتری در حل مشکلات زندگی دارند، بیشتر مرتکب جرم و جنایت میشوند و حتی خطرناکتر از افراد عادی جامعه هستند. این باورها باعث شدهاند مردم از افراد مبتلا به اختلالهای روانی دوری کنند و حتی کمتر بهدنبال این باشند که ریشههای مشکلات آنها را بشناسند. همهی اینها در حالیست که اکثر مطالعات و پژوهشهای آماری نشان میدهند افراد مبتلا به اختلالهای روانی، بیش از آنکه عاملین خشونت و جرم باشند، خود قربانیِ آن هستند. فریدا مک فادن (Freida McFadden)، که خود یک پزشک متخصص مغز است و تاکنون چندین کتاب با محوریت افراد مبتلا به اختلالهای روانی یا پزشکی نوشته است، در کتاب بخش دی (Ward D) به باورهایی پرداخته که در بین مردم عادی و حتی جامعهی پزشکی در رابطه با بیماران روانی وجود دارد.
داستان کتاب بخش دی، که میتوان آن را یک رمان روانشناسانه و دلهرهآور دانست، به یک دانشجوی پزشکی به نام ایمی برنر میپردازد که در یک بیمارستان دورهی کارورزی خود را میگذراند. ایمی، از زمان ورود به این بیمارستان، به دلایلی شخصی که ما در آغاز داستان از آنها اطلاعی نداریم، از بخش دی، که بیماران مبتلا به اختلالهای روانی شدید در آن بستری هستند، دوری کرده است. اما زمانی که شیفت شبانهی بخش دی به او سپرده میشود، ایمی راهی جز این ندارد که 13 ساعت را در این بخش بیمارستان، پشت درهای بسته بگذارند.کتاب بخش دی، بهطور موازی به حال حاضر و وقایعی میپردازد که هشت سال پیش برای ایمی رخ دادهاند و از این راه، دلیل دوری او از بخش دی را به خواننده نشان میدهد. فریدا مک فادن، با بررسی ترسها و اضطرابهایی که ایمی در بخش روانپزشکی بیمارستان تجربه میکند، هم ابعاد روانشناسانهای به داستان داده است و هم برخی باورهای رایج و غلط در مورد بیماران مبتلا به اختلالهای روانی را بررسی کرده و به چالش کشیده است.
تجارب خود نویسنده، نقش زیادی در فضاسازی و پرداخت دقیق داستان به جزییات اداری و مدیریتی بیمارستان داشتهاند و این مسئله باعث شده داستان بخش دی را بتوان در ژانر داستانهای مهیجِ پزشکی (Medical thriller) دستهبندی کرد؛ داستانی دلهرهآور که در آن گویی نیرویی شوم و غیرقابلدیدن، جان شخصیتهای داستان را تهدید میکند.
مشخصات
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر