
قدرت شروع ناقص

شجاعت مطلوب نبودن

دوباره فکر کن

جولیت دقیقاً 264 روز است که کسی را لمس نکرده است. آخرین باری که این کار را کرد، کاملاً تصادفی بود، اما حکومت او را به جرم ارتکاب قتل زندانی کرد. هیچکس نمیداند چرا لمس جولیت کشنده است. تا زمانی هم که او به کسی صدمه نزند، هیچکس واقعاً اهمیتی نمیدهد. دنیا پرمشغلهتر از آن است که به یک دختر 17 ساله توجه کند. جامعهای که در آن روز به روز بیماریها قربانی میگیرند، غذا به سختی پیدا میشود، پرندگان دیگر پرواز نمیکنند و حتی رنگ ابرها دیگر مثل سابق نیست.
از نظر حکومت به زندان انداختن جولیت تنها راه برای اصلاح همه چیز بود. اما اکنون با کاهش شدید جمعیت و شروع زمزمههای جنگ توسط بازماندگان، حکومت نظر خود را تغییر داده است. شاید جولیت چیزی بیش از یک روح شکنجه شده باشد که در بدنی مسموم زندانی است. شاید او دقیقاً همان چیزی باشد که آنها در حال حاضر به آن نیاز دارند.
کتاب «خردم کن» رمانی نوشته «طاهره مافی» است که اولین بار در سال 2011 منتشر شد. نوجوانی هفده ساله به نام «جولیت فرارس» بعد از سپری کردن 264 روز در زندان انفرادی، به سختی می تواند خاطره ای از ارتباط با یک انسان دیگر را به خاطر آورد. اما مدتی بعد، پسری در سلول او زندانی می شود و زندگی «جولیت» تغییر می کند. درست وقتی که «جولیت» احساس می کند که می تواند به «آدام» اعتماد کند، نگهبانان وارد سلول می شوند و آن ها را نزد فرمانده می برند. «جولیت» درمی یابد که «آدام» در واقع یک سرباز در خدمت حکومتی به نام «اسقرار مجدد» است: رژیمی دیکتاتوری که می خواهد از «جولیت» استفاده کند چون لمس هر چیزی توسط او می تواند مرگبار باشد. «جولیت» می خواهد از هر کسی که می تواند به او آسیب برساند یا از هر کسی که ممکن است توسط او صدمه ببیند، فرسنگ ها فاصله بگیرد—اگرچه او عمیقا امیدوار است که به طریقی، «آدام» جزو هیچ کدام از این دو دسته نباشد.
مشخصات
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر