
قدرت شروع ناقص

شجاعت مطلوب نبودن

دوباره فکر کن

شهری را تصور کنید که انگار دنیا در آن به آخر خط رسیده است. این شهر اسمی ندارد. مشخص نیست در چه کشوری یا حتی سیارهای قرار دارد. آبوهوای این شهر رو به نابودی است. هیچ گلی در آن نمیروید. معلوم نیست چه سالی است. گویی تاریخ و زمان دیگر در آنجا معنا و جایگاهی ندارند. در این شهر که افسردگی و رخوت و ناامیدی موج میزند، خودکشی و مرگ تنها هدف و آرزوی انسانهاست. در این شهر بهترین و موفقترین کسبوکار متعلق است به «مغازه خودکشی». مغازهای که خانوادهی تواچ آن را مدیریت میکنند؛ متشکل از آقای تواچ و همسرش، دو فرزند پسر و یک دختر. شعار مغازهی آنها این جمله است: «آیا در زندگی شکست خوردهاید؟ لااقل در مرگتان موفق باشید». درضمن، این مغازه تنها مغازهای است که هنگام عزاداریها باز است.
کتاب مغازه خودکشی، رمانی نوشته ی ژان تولی است که نخستین بار در سال 2006 وارد بازار نشر شد. داستان این رمان در آینده و جهانی می گذرد که تغییرات اقلیمی گسترده آن را کاملا دگرگون کرده و تقریبا همه ی افراد در آن به افسردگی دچار شده اند. اکنون که تنها خاطره ای محو از قرن بیست و یکم باقی مانده و جهان در آشوب های زیست محیطی به سر می برد، بسیاری از مردم تمایل خود به ادامه ی زندگی را از دست داده اند. کار و کاسبی در «مغازه ی خودکشی» چندان بد نیست. این مغازه که توسط خانواده ی تواچ اداره می شود، راه های زیادی را برای پایان دادن به زندگی در اختیار مشتریان قرار می دهد و هر کسی با هر بودجه ای که وارد این مغازه شود، دست خالی بیرون نخواهد رفت. اوضاع به همین منوال ادامه دارد تا این که جوان ترین عضو خانواده ی تواچ، این خانواده را با چیزی رو به رو می کند که قبلا هیچ وقت با آن مواجه نشده بودند: عشق به زندگی.
مشخصات
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر