
نسترن های صورتی

مومیا و عسل

گنج شایگان

جیمی و دوستش لولا همسایه هستند؛ آنها در نزدیکی زمین بیسبال زندگی میکنند و پشتبامهای خانههایشان روبهروی زمین بیسبال قرار دارد. به دلیل شرایط بد اقتصادی، خانوادههای آنها در روزهای بازی، پشتبامشان را به تماشاگران، با هزینهی بسیار پایینتر از بلیت عادی، اجاره میدهند. اما بهخاطر تنشی که بین استادیوم و اهالی شکل گرفته، قرار است دیوار بلندی اطراف زمین بیسبال بسازند تا دیگر تماشای بازیها از روی پشتبام ممکن نباشد. جیمی و لولا قصد دارند جلوی این اتفاق را بگیرند
جیمی و دوستش لولا همسایه هستند؛ آنها در نزدیکی زمین بیسبال زندگی میکنند و پشتبامهای خانههایشان روبهروی زمین بیسبال قرار دارد. به دلیل شرایط بد اقتصادی، خانوادههای آنها در روزهای بازی، پشتبامشان را به تماشاگران، با هزینهی بسیار پایینتر از بلیت عادی، اجاره میدهند. اما بهخاطر تنشی که بین استادیوم و اهالی شکل گرفته، قرار است دیوار بلندی اطراف زمین بیسبال بسازند تا دیگر تماشای بازیها از روی پشتبام ممکن نباشد. جیمی و لولا قصد دارند جلوی این اتفاق را بگیرند.
بعضی از داستانها به ما یاد میدهند چطور برای آن چیزهایی که میخواهیم بجنگیم و بر سختیها غلبه کنیم. بعضی دیگر را میخوانیم، چون هم میخواهیم سرگرم شویم و کِیف کنیم و هم چیزهایی یاد بگیریم. اینها داستانهایی هستند که خطبهخطش را با علاقه، اشتیاق و انتظار میخوانیم و بعد از تمام شدنشان به خودمان میگوییم چقدر خوششانس بودم که این داستان را خواندم! «خدانگهدار، آقای اسپالدینگ» یکی از همین داستانهاست. اصلاً خود خودش است!
مشخصات
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر