
نسترن های صورتی

مومیا و عسل

گنج شایگان

داستان «یک روز به آسمان خواهم رفت» از زبان سه فرزندِ یک خانوادهی پنج نفری روایت میشود؛ فیچ، برد و کَش. هر کدام از این بچهها مشکل خودشان را دارند و در طول داستان ماجراهایی که برایشان اتفاق میافتد روایت میشود...
داستان «یک روز به آسمان خواهم رفت» از زبان سه فرزندِ یک خانوادهی پنج نفری روایت میشود؛ فیچ، برد و کَش. هر کدام از این بچهها مشکل خودشان را دارند و در طول داستان ماجراهایی که برایشان اتفاق میافتد روایت میشود؛ در نتیجه تجربهی شخصی آنها را میتوان از نزدیک لمس کرد. برد نوجوان باهوشی است که میخواهد فضانورد بشود، اما در طیِ اتفاقاتی که میافتد آرزویش را تحققناپذیر میپندارد. فیچ در مدرسه رفتاری پرخاشگرانه دارد و در برقراری ارتباط با همکلاسیهایش مشکلاتی را تجربه میکند و کَش هم نسبت به ورزش موردعلاقهاش بسکتبال احساس بیانگیزگی میکند. اما در نهایت هرکدام به یک نتیجهی شخصی و منحصربهفرد برای خودشان میرسند.
درک نکردن کودکان، مقایسهی آنها با دیگری و تحت فشار قراردادن آنها برای اینکه در چارچوبهای دلخواه خانواده قرار بگیرند، نتیجهای جز سرخوردگی برایشان ندارد. نویسنده در این کتاب سعی دارد بگوید که کودکان متوجه رفتارها و اختلافات والدین میشوند و بهسادگی و با قیاس میتوانند آنها را در ذهن خود نگه دارند.
مشخصات
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر