
نسترن های صورتی

مومیا و عسل

گنج شایگان

کلیا نمیتواند فکرهایش را کنترل کند. او میداند باید تکلیفهایش را انجام بدهد...
کلیا نمیتواند فکرهایش را کنترل کند. او میداند باید تکلیفهایش را انجام بدهد... اما مدام حواسش پرت میشود. میداند نباید هر چه به فکرش میرسد را به زبان بیاورد... اما گاهی نمیتواند کاری کند. میداند نیاز به تمرکز دارد... اما چطور میتواند این کار را بکند وقتی بچههای دور و برش هی بلندبلند آدامس میجوند یا سروصداهای اعصابخردکن دیگر درمیآورند. این دارد به یک مشکل تبدیل میشود؛ نه فقط در مدرسه، حتی موقع شطرنج یا وقتی با دوست صمیمیاش بیرون میرود. بقیه هم کمکم توجهشان جلب میشود. وقتی کلیا پشتسرهم امتحانهایش را خراب میکند، پدر و مادرش تصمیم میگیرند تا راهی برای بهبودش پیدا کنند؛ زیرا او حواسش به همهجا هست، مگر جایی که باید باشد.
کلیا میداند باید مشکلش را حل کند و راهی پیدا کند تا حواسش جمع شود... اما چطور؟!
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر