در میان موضوعهایی که در طول سالهای اخیر در حوزۀ آسیبشناسی اجتماعی جامعۀ ایران درگیرشان بودهام، هیچ موضوعی به اندازۀ مسئلۀ جنسیت و زنان محوریت نداشته است. گذار ایران از جهانی سنتی و کهن به جهان مدرن به گونهای گذار از یک مردانگیِ درجازده در تاریخ به یک زنانگیِ همیشهپویا بوده یا شاید خواهد بود. به باور من، هر اندازه در روندی که به آن نام «زنانه شدن جهان» دادهام، بتوانیم پیشتر برویم و موفقتر باشیم، به عبارت دیگر هر اندازه جامعۀ ما زودتر و گستردهتر و عمیقتر به این باور برسد که جهان آینده باید بر اساس معیارها و ارزشهای زنانه، نه در معنی جنسیتی، بلکه در معنی زندگی و امر موجود سامان بیابد، زودتر و بهتر میتوانیم گذار خود را به مدرنیته، که امری ناگزیر است، انجام دهیم. جامعۀ ما بیش از صد سال است درگیر، و بهتر است بگوییم گرفتار این گذار است. مشکل تقریباً همیشه آن بوده است که، به جای جستجو برای موانع این امر در حوزۀ فرهنگ، موانع را در حوزۀ سیاسی جستجو کردهایم و به همین دلیل نیز همواره پاسخهایی نادرست گرفته و به ناگزیر به کنشهایی نادرستتر دست زدهایم که ثمرۀ آنها جامعهای است که به شدت از آنومی اجتماعی رنج میبرد. با وجود این، به نظر ما نه مشکلات کنونیمان سختترین مشکلاتی بودهاند که جوامع انسانی در سامانیافتگی اجتماعی خود با آنها روبرو شدهاند و نه مردم ما (به ویژه جمعیت جوان، تحصیلکرده و بافرهنگ) نابرخوردار از توان لازم برای گذار مناسب به مدرنیتهاند. منظور ما از مدرنیته البته نه مفهوم غربی شدن - که مفهومی اصولاً بیمعناست - بلکه رسیدن و ادراک و سازش و همزیستی مناسب با امروز و اکنون است. اگر خواسته باشم در میان این کنشگران پرتوان، بر مهمترین و تأثیرگذارترینشان دست بگذارم، بدون شک باید از دختران و زنان کشورم یاد کنم که در سختترین لحظات تاریخ مدرن ما همیشه در صف اول مبارزه بودهاند، همیشه بیشتر قربانیان را دادهاند، و همیشه همانگونه که فقط از یک زن برمیآید، با تحمل همۀ رنجها و غمها، بار دیگر با امید زندگی را ادامه داده و توانستهاند جامعه را هدایت کنند. مادران ما، همسران و دختران ما امیدهای واقعی زندگی همۀ مایند. همانها بودهاند و هستند که جامعه را سرانجام به محیطی قابل زیست و مطبوع برای همگان تبدیل خواهند کرد. این کتاب حاصل نوشتهها، یادداشتها، مقالات، و چند ترجمه از کارهای نگارنده است که در طول بیست سال اخیر با محوریت بر موضوع زنان و زنانگی نوشته شده است و مضمون اصلی آن همواره این بوده که از یک سو آسیبهایی را که زنان ما تحمل میکنند، تجزیه و تحلیل فرهنگی کند و از سوی دیگر تواناییهای بیکران آنها برای هدایت جامعه در راه درست را نشان دهد. این کتاب، همچون چندین کتاب دیگر که در سالهای اخیر منتشر کردهام، به گردآوری، طبقهبندی و بازنگری برای ارائۀ نسخۀ نهایی مقالات و نوشتههای پراکندهای اختصاص دارد که در طول سالها دربارۀ یک مضمون نوشته شدهاند. البته باید تذکر داد در برخی موارد که همپوشانی در موضوعی وجود داشته، مطالب ممکن است در کتاب دیگری نیز منتشر شده باشند. به هر روی گمان ما آن است که کتاب میتواند، از نظرگاه فرهنگی و انسانشناختی، به روشن شدن اکثریت قریب به اتفاق مسائل و موضوعهای کنونی جامعۀ ما در رابطه با زنان و زنانگی کمک کند. در ساختار کتاب، تلاش من در جهت آن بوده که از عمومیترین مطالب، یعنی یادداشتها، شروع کنم و بخش مربوط به مقالات کاملاً تخصصی علمی را در انتهای کتاب قرار بدهم. هر بخش نیز بر اساس عنوان الفبایی مقاله دستهبندی شده است. تقریباً برای تمام مقالات، زمان و محل نخستین انتشار آمده است و تعداد معدودی از مطالب (به ویژه گفتگوها) ترجمههاییاند که به نظرم جایشان در این مجموعه نباید خالی میماند. در این موارد مشخصات مطلب اصلی با دقت ذکر شده است. آوانگاری اسامی خاص در کتاب - جز اسامی بسیار رایج در فارسی - انجام شده، اما اغلب نخستین بار که نامی آمده، این کار انجام شده و از تکرار خودداری شده است. در کل سعی کردهایم که تمام مقالات و مطالب - بدون آنکه محتوا و شکلشان تغییر کند، و برای اینکه اصالت اولیه حفظ شود - تصحیح دوباره شوند و میزان اشتباهات را به حداقل ممکن کاهش دهیم. البته روشن است که در یادداشتها و مطالب، و به ویژه مقالات بیرونآمده از طرحهای پژوهشی، همیشه جای اشتباه وجود دارد و این ذات کار علمی است که باید هر بار، در طول زمان، به سوی بهتر شدن و کاستن از اشتباهات و افزودن به تحلیلها و شناخت بالاتر برود. کاری که کمترین مشکل و نادرستی در آن نباشد، بیشک کاری علمی نیز نمیتواند باشد. خوانش کار علمی به ویژه باید با دید تحلیلی انجام بگیرد و این خواسته و امید ما برای خوانندگان این کتاب نیز هست تا بتوانند شاید در یافتن راهحلهای عملی در گرههایی که جامعۀ ما در این زمینه دارد کمکی داشته باشند.
ادامه مطلبنمایش کمتر
ثبت نظر