
نسترن های صورتی

مومیا و عسل

گنج شایگان

کبیر پسربچهی خیالپردازی است که همیشه وقتی از پنجرهی بالای دیوار بیرون را نگاه میکند، فکرش پر میکشد به آسمان و دنیای بزرگی که معلمش مدام دربارهی شگفتیها و ماجراهایش حرف میزند.
کبیر پسربچهی خیالپردازی است که همیشه وقتی از پنجرهی بالای دیوار بیرون را نگاه میکند، فکرش پر میکشد به آسمان و دنیای بزرگی که معلمش مدام دربارهی شگفتیها و ماجراهایش حرف میزند. دنیایی که کبیر نمیتواند در آن قدم بگذارد، چون در زندان زندگی میکند. مادر او سالها پیش، بهخاطر جرمی که مرتکب نشده به زندان افتاده و کبیر هم همانجا متولد شده است. تا حالا دنیای او همین سلول و حیاط و کلاس درس زندان بوده و همسلولیها هم خانوادهاش، ولی دیگر به سنی رسیده که باید زندان را ترک کند و به دنیایی که همیشه رؤیایش را داشت، قدم بگذارد؛ اما انگار همهچیز آنطور که او خیال کرده بود نیست...
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر