
نسترن های صورتی

مومیا و عسل

گنج شایگان

اسپرانتزا دختری سیزده ساله است که در شهری در مکزیک زندگی میکند. پدرش از زمینداران و ثروتمندان مکزیک است، اما بعد از انقلاب مکزیک که چند سال قبل رخ داده، مردم، زمینداران را افرادی ظالم و ستمگر می پندارند و به همین دلیل به خون آنها تشنهاند.
اسپرانتزا دختری سیزده ساله است که در شهری در مکزیک زندگی میکند. پدرش از زمینداران و ثروتمندان مکزیک است، اما بعد از انقلاب مکزیک که چند سال قبل رخ داده، مردم، زمینداران را افرادی ظالم و ستمگر می پندارند و به همین دلیل به خون آنها تشنهاند. پدر اسپرانتزا با آن که مالک است اما زمینهای بسیاری به فقرا بخشیده است. اسپرانتزا همزمان با فصل برداشت انگور به دنیا آمده و هر سال بعد از آن که انگور چینی تمام میشود، جشن تولد مفصلی برای او میگیرند. حالا فصل برداشت تمام شده و قرار است برای اسپرانتزا تولد بگیرند. آن شب پدر خیلی دیر میکند و اعضای خانواده بسیار نگران میشوند. کمی بعد آلفونسو و میگوئل خدمتکاران خانه، با بدنی پیچیده شده در ملحفه، از راه میرسند؛ پدر اسپرانتزا کشته شده است...
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر