پل چارلز ویلیام دیویس( - ۱۹۴۶)، فیزیکدان بریتانیایی است. رویکردی که امروزه در مواجهه با فلسفه پیگرفته میشود ناظر به این اندیشه است که فلسفه، تنها رشتهای دانشگاهی نیست که مختص به عدهای خاص باشد که در آن تحصیل میکنند بلکه فلسفه به همه تعلق دارد؛ چرا که همه ما از کودکی پرسشهایی طرح میکنیم که جنبه فلسفی آشکاری دارد. سوالاتی نظیر از کجا آمدهایم؟ چه باید بکنیم؟ معنای زندگیمان چیست؟ و عاقبت کارمان چه خواهد شد؟ از این روست که حضور دائمی موضوعهای فلسفی در زندگی فیلسوفانه بشر که بعضاً چالشبرانگیز نیز هستند، همواره دستمایه نویسندگان بیشماری شدهاند که برای ارائه پاسخهای ساده و عامهفهم و در عین حال دقیق و منطقی به تکاپو برخاستهاند. «بنیانهای علمی برای جهان عقلانی»، با تبیین ساده مسائل پیچیده فلسفی، چنین قدمی برداشته است. در بخشی از کتاب میخوانیم: « در کودکی با «چرا»هایم، پدر و مادرم را به ستوه میآوردم. چرا نباید بروم بیرون بازی کنم؟ ممکن است باران بیاید. چرا ممکن است باران بیاید؟ چون هواشناسی گفته. چرا گفته ممکن است باران بیاید؟ چون طوفانی از فرانسه به اینسو میآید. چرا، چرا، چرا...؟ این بازجوییهای بیامان، با پاسخی از سر درماندگی پایان میگرفت: «چون خدا این طور خواسته، ختم کلام!». چنین بود که کشف کردم (البته بیشتر از روی ملال تا موشکافی فلسفی) تبیین یک حقیقت یا وضعیت، خودش نیازمند تبیین است و این زنجیره شاید تا بینهایت ادامه یابد. من از آن زمان تا کنون گرفتار این کشف کودکانهام. آیا به راستی ممکن است زنجیره تبیین، در خدا یا یک اَبَرقانون طبیعی متوقف شود؟ اگر چنین باشد، این اَبَرتبیین خودش بینیاز از تبیین خواهد بود؟ در یک کلام، آیا میشود به این «ختم کلام» رسید؟ در روزگار دانشجویی بسیار شاد شدم وقتی دیدم علم چه قدرتی در دادن پاسخهای قاطع به پرسشهای ما درباره جهان دارد. توانایی علم در تبیین چیزها چنان شگفتانگیز است که دیدم چه آسان میتوان باور کرد که اگر منابع لازم فراهم باشد، همه اسرار کیهان را میتوان آشکار ساخت. با اینهمه، خارخارِ «چرا، چرا، چرا...؟» بار دیگر پیدا شد. در انتهای این طرح تبیینی شکوهمند چه چیزی قرار دارد؟ آیا مقامی نهایی وجود دارد؟ اگر چیزی در آن انتها قرار دارد خودش از کجا آمده است؟»
ثبت نظر