
نسترن های صورتی

مومیا و عسل

گنج شایگان

ویلیام یا همان اسکوب پسر یازدهسالهی داستان ماست که با پدر و مادربزرگش زندگی میکند. اسکوب لقبیست که مادربزرگش به او داده. روزی مادربزرگ یا همان ماماجی به او پیشنهاد میدهد در سفری که میخواهد برود همراهیاش کند و از آنجایی که برای تعطیلات بعد از مدرسه برنامهای ندارد، فکر میکند سفر با مادربزرگ بههرحال از در خانه ماندن جالبتر است.
ویلیام یا همان اسکوب پسر یازدهسالهی داستان ماست که با پدر و مادربزرگش زندگی میکند. اسکوب لقبیست که مادربزرگش به او داده. روزی مادربزرگ یا همان ماماجی به او پیشنهاد میدهد در سفری که میخواهد برود همراهیاش کند و از آنجایی که برای تعطیلات بعد از مدرسه برنامهای ندارد، فکر میکند سفر با مادربزرگ بههرحال از در خانه ماندن جالبتر است. در راه اتفاقهایی میافتد که روابط اسکوب با مادربزرگش بهتر میشود. مادربزرگ از سختیهای دوران کودکی و جوانی خودش برای او تعریف میکند؛ از تبعیض نژادی که میان سیاهپوست و سفیدپوست میگذاشتند. همهچیز بهخوبی پیش میرود تا اینکه اسکوب در تلویزیون خبر یک کودکربایی را میبیند؛ خبری که میگوید مادربزرگش او را دزدیده...
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر