کتاب قذافی
شرحی فوقالعاده خواندنی از قذافی، از آغاز تسلطش بر لیبی در 1969 تا اعدام بیرحمانهاش در اکتبر 2011. کتاب به خوبی تمرکز خود را بر روی دیکتاتور لیبی، ایدئولوژیاش و اقداماتش حفظ میکند. این اولین کتابی است که به طرزی ماهرانه ماجرای خلق، اجرا و نابودی جماهیری قذافی و پیامدهای فاجعهبار آن برای چند نسل از لیبیاییها را شرح میدهد. این کتاب حکایت منسجمی از تاریخ 42 سالهٔ یک رژیم دیکتاتوری و جامعهای است که مدام در حال تغییر بوده.
اطاعتِ بیچون و چرای ادریس، پادشاه لیبی، از غرب چیزی بود که بسیاری از جوانان لیبیایی از آن نفرت داشتند. یکی از این جوانها دانشآموز بدوی پانزدهسالهای بود به اسم معمر قذافی. او پسر یک بُزچرانِ صحرانشین بود که از مدتی قبل به خاطر نظرات سیاسی تندش در مدرسهاش به شهرت رسیده بود. این نوجوان به افکار و عقاید عربـ ملیگرایانه تمایل زیادی پیدا کرده و بُتِ پرستیدنیاش جمال عبدالناصر رئیسجمهور مصر بود. عبدالناصر که در ژوئیۀ ۱۹۵۲ توانسته بود فاروق، پادشاه شهوتران و فاسد مصر را ساقط و مجموعهای از اصلاحات شبهسوسیالیستی را در کشور اِعمال کند آرزوی تشکیل یک کشور بزرگ عربی را در شمال آفریقا داشت. این کشور پان عربی از مراکش در ساحل اقیانوس اطلس شروع میشد و به ترتیب الجزایر، تونس، لیبی و مصر را در بر میگرفت. این کشور بزرگ عربی که قرار بود به صورت طبیعی با سرزمینهای عربی خاورمیانه نیز درهم بیامیزد، باید توسط خود جمال عبدالناصر رهبری میشد. قذافیِ جوان شیفته و مسحور این آرمان عربـ ملیگرایانه شده بود. او و دوستان نوجوانش دوست داشتند تا هر چه زودتر ادریس را از تخت سلطنتیاش پایین بکشند تا بلکه نقشی در آرمان مهیج عبدالناصر ایفا کنند. قذافی با الگوبرداری از عبدالناصر تصمیم گرفت به ارتش بپیوندد و با سازماندهی افسران شورشی علیه پادشاه کودتا کند. قذافی پس از تحصیل در یک مدرسۀ آموزش نظامی در بریتانیا به کشور بازگشت و گروه مخفی «جنبش افسران اتحادطلبِ آزاد» را پایه گذاشت. او نام این گروه را از سازمان «افسران آزاد» مصر که عبدالناصر پایهگذارش بود به وام گرفته بود. قذافیِ جوان چندان از دوران اقامتش در انگلستان لذت نبرد. به نظرش ترافیک آنجا بسیار پرسروصدا و میکدههایش بسیار وقیحانه بود. به همین خاطر، از بازگشت به خانه احساس خرسندی میکرد. اما او قدم به وسط هجومِ جویندگان نفت گذاشت. شرکتهای نفتی غربی برای تصاحب ذخایر نفتیِ تازهکشفشدۀ لیبی درگیر رقابت جانانهای با یکدیگر شده بودند. قذافی فسادِ پادشاهی را دید که قادر به ادارۀ کشور نبود. او نمیتوانست گوشهای بنشیند و تاراج منابع طبیعی لیبی را توسط درباریان فاسد تماشا کند. معمر قذافیِ جوان سرانجام تصمیم گرفت با کمک جمعی از افسران ناراضی ارتش، که تعدادشان کمتر از صد نفر بود، به عمر رژیم سلطنتی پایان دهد. قذافی در بیستوهفتسالگی در لیبی به قدرت رسید. او زمانی رهبری کشورش را به دست گرفت که حدود دو میلیون نفر جمعیت داشت و روزانه سه میلیون بشکه نفت خام صادر میکرد. با این درآمد ارزی هنگفت لیبی میتوانست به بهشتِ روی زمین تبدیل شود اما قذافی ترجیح داد بخش عمدهای از این ثروت عظیم نفتی را صرف حمایت از گروههای تروریستی در چهار گوشۀ جهان کند. قذافی تقریباً از همان نخستین سالهای حکمرانیاش مشغول مهندسی اجتماعی و سیاسی در کشورش شد. او با نوشتن کتاب سبز و تبدیل کردن این کتاب به آییننامهای برای متحول ساختن ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور جامعه را دستخوش بحرانهای عظیم کرد. مردم لیبی در حکم خوکچههای آزمایشگاهی قذافی بودند. اوهمۀ ساختارهای متعارف حکومتی را واژگون کرد و به جایش بحران و آشفتگی برای مردم به ارمغان آورد. قذافی به دلیل حمایتش از تروریسم بینالمللی و عدم تحویل بمبگذار هواپیمای پان آمریکن ـ حادثهای که منجر به مرگِ حدود دویست انسان بیگناه شده بود ـ مردم لیبی را وادار به تحمل یک دورۀ دهسالۀ تحریمهای بینالمللی کرد. این تحریمها موجب سقوط فاحش سطح رفاه عمومی و فقیرتر شدن مردم و افزایش نارضایتی عمومی از رژیم شد. خشونتی که قذافی و رژیمش در سرکوب مخالفانِ بالقوه و بالفعل رژیم اعمال میکردند چنان شدید و بیرحمانه بود که مردم کینۀ عمیقی از قذافی به دل گرفتند. قتل عام زندانیان در زندان ابوسلیمِ طرابلس فقط یک نمونه از این قساوتها بود. هیچ خانوادهای در لیبی نبود که حداقل یک عضو آن طعمِ زندان یا شکنجۀ رژیم را نچشیده باشد. قذافی عاقبت پی برد که بدون انجام اصلاحات، رژیمش شانسی برای بقا ندارد. او به پسر بزرگش سیفالاسلام اجازه داد تا در قالب یک سیاستمدار اصلاحطلب وارد فعالیتهای سیاسی شود اما اعضای گارد قدیم از ترسِ از دست دادن امتیازات انحصاری خود در اصلاحات سیفالاسلام کارشکنی میکردند و خود قذافی هم از پشت پرده آنها را حمایت میکرد. به این ترتیب، دیری نگذشت که پروژۀ اصلاحات در لیبی شکست خورد. قذافی عاقبت، پس از چهلودو سال حکمرانی، با مردمی روبرو شد که یکپارچه علیه او به پا خاسته بودند. او تصمیم به سرکوب آنها گرفت. قذافی چنین ارزیابی کرده بود که آمریکا و بریتانیا به دلیل تجربیات ناگوار اخیرشان در افغانستان و عراق هیچ تمایلی به دخالت نظامی در لیبی ندارند و لذا او میتواند با خیال راحت مخالفانش را سرکوب کند. اما این ارزیابی قذافی کاملاً غلط از کار درآمد و شورای امنیت سازمان ملل متحد ضمن اعلام منطقۀ پرواز ممنوع بر فراز خاک لیبی به دولتهای غربی اجازۀ دخالت نظامی در لیبی را داد و مردم لیبی هم تحت حمایت نیروی هوایی ناتو توانستند قذافی را ساقط کنند. لیبی در دوران پساـ قذافی درگیر اختلافات و منازعات داخلی شد. میراث دیکتاتور برای مردم لیبی، خشونت و فرقهگرایی بود. قذافی فرصت داشت که کشوری متحد و منسجم بسازد اما او نه تنها در این کار موفق نشد بلکه عملاً به آتش اختلافات بومی و محلی دامن زد. او رفت اما زمینِ سوختهای پشت سرش به جا گذاشت. آسیبی که دیکتاتور به کشور و مردم میزند دیرپا و عمیق است و چه بسا سالها و دههها باید بگذرد تا اثرات سوء آن برطرف شود.
مشخصات
- ناشر
- ثالث
- مؤلف
- آلیسون پارجتر
- مترجم
- بیژن اشتری
- اندازه کتاب
- وزیری
- نوع جلد
- گالینگور،باروکش
- تعداد صفحات
- 404
- شابک
- 978-6004058063
ثبت نظر