
قدرت شروع ناقص

شجاعت مطلوب نبودن

دوباره فکر کن

کتاب خاما از یوسف علیخانی حکایت آشنایی است که به زبان تازه ای از درد سخن میگویید.عاشقانه ای غمگین اما نه از جنس ماتم.عاشقانه ای رویایی اما نه آنقدر دور از ذهن.عاشقانه ای آرام اما نه آنقدر یکنواخت.رمان خاما عاشقانه ای است که از دل جنگ و خون بیرون کشیده شده است که شاید کمتر شینده و خوانده باشیم.
رمان خاما یکی از بهترین آثار علیخانی است. داستانی که بومی بودنش هویتی خاص و یکه به آن بخشیده. قهرمان این اثر مردیست کُرد با نام خلیل، که به روایت سرگذشت پرسوزوگداز خود و خانوادهاش در روزگاران گذشته نشسته است. او متعلق به کردهای تبعیدشده به ارسباران است؛ کسانی که زندگی را به تمامی زیر سایهی هراس و غربت و آوارگی گذراندند. قومی که البته علیرغم تحمل دشواریهای گوناگون در زندگی، هرگز زیر بار ظلم و خفت نرفتند و دمی تن به پستی ندادند.
آری، خلیل راوی دردهای این گروه از مردمان است. اما بیش از آن، او راوی زخمهایی شخصیتر و درونیتر است؛ زخمهایی برخاسته از عشق؛ عشقِ دختری به نام خاما.
اما این خاما کیست؟ یا شاید بهتر باشد بپرسیم، خاما چیست؟ خود علیخانی در توضیح این واژه گفته که معنای اصلیاش خامه است، اما به واقع در داستان او معنایی گستردهتر دارد که حتی محدود به یک کاراکتر داستانی نمیشود؛ خاما در واقع نیمهی گمشدهی فرد است. بخشی از درون ما، روح ما، که گویی توسط دستی خبیث از وجودمان کنده شده است. بنابراین، تقلای خلیل برای وصالِ خاما، به واقع تقلای او برای وصال خویشتن است...
در پایان باید گفت که خاما رمانی عاشقانه، با درونمایههای آشکار تاریخی و اجتماعی است؛ اثری که زبانش نیز به اندازهی محتوایش، از هویت کردی آکنده است و شما هنگام شنیدن آن با اصطلاحات و تکیهکلامهایی محلی آشنا میشوید که به خوبی حال و هوای حاکم بر فضای داستان را به شما منتقل میکنند.
مشخصات
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورودیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود
ثبت نظر