کتاب آداب دیکتاتوری
کتاب آداب دیکتاتوری اثری از فرانک دیکوتر با ترجمه مسعود یوسف حصیرچین است. این کتاب به کیش شخصیت در قرن بیستم میپردازد و نشان میدهد که چگونه میتوان به دیکتاتوری تمام عیار بدل شد.
درباره کتاب آداب دیکتاتوری
آداب دیکتاتوری قرار است نگاهی بیندازد به دو ابزاری که دیکتاتورها در دست دارند و با استفاده از آن قدرت خود را تامین میکنند: کیش شخصیت و وحشت. اگر یک دیکتاتور موفق شود که مردم را بترساند یا آنها را وادار کند که او را تحسین کنند، مدت بیشتری دوام میآورد.
فرانک دیکوتر معتقد است که حتی در طول قرن بیستم هم صدها میلیون نفر برای دیکتاتورهایشان هورا کشیدند آن هم درست در زمانی که در مسیر بردگی گام برمیداشتند. دیکتاتورها ابزار مختلفی دارند. با استفاده از کشتن و نابود کردن، فریب دادن آدمها، تقلب و تفرقه اندازی کار خود را پیش میبرند و قدرت را در دست میگیرند اما در طولانی مدت همان کیش شخصیت، کارآمدترین شیوه است.
«این کتاب میخواهد کیش شخصیت را در جای اصلیِ خودش قرار دهد: در قلب استبداد. در دیکتاتوریها وفاداری به یک فرد مهمترین چیز بود، حتی مهمتر از وفاداری به یک دین... دیکتاتورها به مردمشان دروغ میگفتند، اما آنها به خودشان هم دروغ میگفتند. آنان مدام یا گرفتار تکبر بودند یا پارانویا، و در نتیجه به تنهایی تصمیماتی میگرفتند که پیامدهای مخربی داشت و جان میلیونها آدم را گرفت.»
کتاب آداب دیکتاتوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
آداب دیکتاتوری را به تمام کسانی که به مطالعه کتابهای تاریخی و فلسفی علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
درباره فرانک دیکوتر
فرانک دیکوتر (Frank Dikötter) در سال ۱۹۶۱ متولد شد. او تاریخنگار اهل هلند است.
فرانک دیکوتر برای نوشتن کتاب قحطی بزرگ مائو در سال ۲۰۱۱ برنده جایزه ادبیات غیر استانی ساموئل جانسون شد. او یکی از استادان دانشکده مطالعات مشرق زمین و آفریقا در لندن بود و در حال حاضر در دانشگاه هنگ کنگ تدریس میکند.
بخشی از کتاب آداب دیکتاتوری
در ویلای تورلونیا یا سالا دل ماپوندو، موسولینی گروه بزرگی از ستایشگرانش را مخاطب قرار میداد. هر روزی سهمیه خودش را داشت: «از معلمان استرالیایی، بستگان دورِ همقطاران انگلیسی، تاجران آمریکایی، پیشآهنگان مجارستانی، شاعران شرق دور، و از تکتک کسانی که بخواهند در این مراسم شکوهمند حضور داشته باشند، بهگرمی استقبال میشود». همانطور که پرسی وینر، خبرنگار آسوشیتد پرس، به بهترین شکل گفته است «هیچچیز نمیتواند میل موسولینی را به چاپلوسی بهتر از این نشان دهد که او سالها، بهنظر بدون کوچکترین وقفهای، با خیل بیشماری از بازدیدکنندگان تملقگو خوشوبش میکرد».
این بازدیدها یک هدف استراتژیک هم داشتند: مشخصاً تثبیت شهرتش در مقام فرمانروایی بینالمللی. احترام خارجی به انتقادات خانگی پایان میداد. بهشدت میکوشید با جذبهاش سر خبرنگاران و نویسندگان خارجی را شیره بمالد و آنها هم در مقابل، مقالات و کتابهای گرامیداشت برایش مینوشتند و مطبوعات فاشیست پیوسته این آثار را برجسته میکرد. خبرنگاران خارجیِ منتقدْ دیگر دعوت نمیشدند.
بسیاری با تماشای دفتر کارش مرعوب میشدند و از طرفی با دیدن استقبال دوستانه و آرامش مردی که چنین سابقه ترسناکی داشت، آسودهخاطر میشدند و هنگام خروج از دفتر موسولینی فکر میکردند با یک پیامبر دیدار کردهاند. معمولاً لبخندی خشکوخالی برای خلع سلاح بازدیدکنندگان نگران کفایت میکرد. رنه بنجامین، نویسنده فرانسوی و برنده جایزه گنکور، معتبرترین جایزه ادبیِ فرانسه، چنان نگرانِ مواجهه با او بود که بهسختی فاصله طولانی میان در و میز کار موسولینی را طی کرد، اما در آنسوی میز، لبخندی گشادهدستانه او را متأثر کرد و با خود همدل ساخت. ماریس بیدل، فرانسویِ دیگری که در سال ۱۹۲۷ جایزه گنکور را برده بود، در یک فصل کامل به لبخند دوچه پرداخت. به این فکر میکرد که «آیا او، برای چند لحظه هم که شده، از شبهخدایگان بودن ـبا فرجامی که خشونت میطلبدـــــ دست خواهد کشید؟» دیگران هم مجذوب چشمهایش شدند. بهنظر آدا نگریِ شاعر، چشمانش «پر جذبه» بودند، اما توجه او بیشتر به دستان دوچه جلب شد: «زیباترین و قدسیترین دستها را داشت، وقتی بازشان میکرد شبیه دو بال بودند».
رهبران بزرگ هم برای ادای احترام به او آمدند. مهاتما گاندی که دو بار با او دیدار داشت، او را «یکی از بزرگترین سیاستمداران دوران» خواند. همچنین در سال ۱۹۳۳ وینستون چرچیل «این نابغه رومی» را «بزرگترین قانونگذار در میان همه مردان زنده» توصیف کرد. فقط از ایالات متحده این مهمانها به دیدنِ او آمدند: ویلیام رندولف هرست، فرماندار نیویورک؛ اَل اسمیت؛ توماس دبلیو. لَمونت، کاندیدای معاونت ریاستجمهوریِ آینده؛ سرهنگ فرانک ناکس و اسقف اعظم بوستون، ویلیام کاردینال اُکانل. توماس ادیسون، پس از جلسهای کوتاه، او را «بزرگترین نابغه دوران مدرن» خواند.
موسولینی، که همیشه به دیگران مشکوک بود، نهتنها خودش را با مریدانِ میانمایه احاطه کرد، بلکه معمولاً آنها را جابهجا هم میکرد. به روایتهای بسیاری، فاجعهبارترینِ آنها اشیلا استارس بود: مرد چاپلوس عصاقورتدادهای که در دسامبر ۱۹۳۱ جایگزین آگوستو توراتی و دبیر حزب شد. وقتی یکی از مریدان اعتراض کرد که «استارس خیلی احمق است»، موسولینی در پاسخ گفت: «میدانم اما احمق مطیعی است».
مشخصات
- ناشر
- گمان
- مؤلف
- فرانک دیکوتر
- مترجم
- مسعود یوسف حصیرچین
- اندازه کتاب
- رقعی
- نوع جلد
- شمیز
- تعداد صفحات
- 320
- شابک
- 978-6007289686
ثبت نظر