رابرت الکس جانسون (Robert A Johnson) در فصل اول کتاب مرد ایده آل (Lying with the Heavenly Woman) از یازده عنصر زنانه در زندگى مرد سخن مى‌گوید که باید آن‌ها را شناخت و جایگاه هر کدام را اختصاصاً تعریف کرد و سطح انتظار از آن را باید تنظیم نمود وگرنه باید سم‌هاى مهلکى را که در بخش دوم کتاب مى‌آید نوشید و افسردگى را در زندگى به آغوش گرفت. این سرانجام مردانی است که با بخش زنانه درون خود فاصله دارند و نمی‌توانند به عنوان یک مرد ایده آل عمل کنند.
مردان معاصر دوره سختى را طى مى‌کنند. در طول تاریخ بشر، رابطه مرد و زن توسط قانون و آداب و رسوم تعیین مى‌گردید و مرد جایگاه و وظایف خود را به خوبى مى‌شناخت و سعادت، لذت و خوشبختى خود را در زندگى تضمین مى‌کرد و به زندگى روح، معنا و ارزش مى‌داد.
امروزه مردانى هستند که مادرانشان برایشان اهمیت زیادی دارند و دائماً در حال مقایسه مادر و زن خود هستند و بنابراین زنان خویش را عذاب مى‌دهند. همچنین مردانى هستند که چنان شیفته زن خود مى‌شوند که دیگر مادر خودشان را فراموش می‌کنند. مردانى که به محض یک اتفاق ناگوار می‌خواهند عقب‌نشینی کنند یا کارهایى مى‌کنند که مسئولیت کمترى از آنان خواسته شود و رشد و پیشرفت زندگیشان را متوقف کرده‌اند.
مردانى هستند که به دلیل آنکه هنوز مرد نشده‌اند با گزافه‌گویی و یا انجام حرکات نامعقول می‌خواهند مرد بودن خود را اثبات کنند. مردانى که هنوز نمى‌دانند از زن خود چقدر باید انتظار داشته باشند، نمی‌دانند چرا تنش‌هاى سختى با مادرشان دارند و هنوز نقش مادر در زندگى آن‌ها نامعلوم است و ...
این‌ها همه مصیبت‌هاى تشخیص ندادن رابطه مرد با زن است. در نظریه روانشناسى تحلیلى، عامل ارزشمندى، قدرت، موفقیت، سعادت و خوشبختى یک مرد در میان زنان زندگى‌اش، شناخت ویژگی‌های زنانگى است.
در بخشی از کتاب مرد ایده آل: موثرترین راهکارهای محبوبیت در میان زنان زندگی می‌خوانیم:
بى‌شک عقده مادر دشوارترین چیزى است که هر مردى در زندگى‌اش با آن مواجه مى‌شود. عقده مادر همان قابلیت پس‌رفت و عقب افتادگى ارتجاعى (علاقه و اشتیاق به برگشتن به مادر جسمانى و تحت مراقبت قرار گرفتن) وجود مرد است که سریع‌تر از هر عنصر دیگرى در طول عمرش زندگى او را نابود مى‌کند؛ زیرا تسلیم شدن مرد به عقده مادر به مفهوم شکست خوردن در نبرد زندگى است. عقده مادر، آرزوى مرد براى بازگشت و عقب گرد به دوران کودکى، مورد محبت و مراقبت قرار گرفتن، خزیدن در بستر و کشیدن ملافه روى سر خود و طفره رفتن از قبول هر مسئولیتى در زندگى است. این مى‌تواند به صورت دمدمى مزاجى، دلسردى، فلج شدن یا صرفاً «خسته شدن» از همه چیز بروز کند.
در اسطوره شناسى غرب، عقده مادر به صورت اژدهایى بیان مى‌شود که هر قهرمانى باید با آن رو به رو شود و مغلوبش کند. در اسطوره‌هاى قدیم و جدید داستان‌هاى وحشتناکى هست که قهرمان داستان مورد حمله اژدهاى آتش‌بار قرار مى‌گیرد و به سختى موفق به شکست دادنش مى‌شود. دخترى زیبا در انتظار آمدن قهرمان است، اما مرد فقط پس از اینکه بر اژدها یا عقده مادر غالب شد مى‌تواند به دختر برسد. اسطوره جام مقدس در فرهنگ غرب و داستان‌هاى مربوط به آرتور شاه همگى توصیفى عالى از مراحل جنگ با اژدها را آموزش مى‌دهند.
اولین موضوعى که مرد در روبه‌رو شدن با عقده مادر باید بداند این است که عقده مادر ربطى به مادر واقعى خود شخص ندارد. وقتى این بخش زندگى مرد نابالغ موردتوجه قرار مى‌گیرد، او نمى‌داند با چه چیزى مى‌جنگد و احتمالا قضیه را به مادر واقعى خودش ربط مى‌دهد. اما فقط دانستن اینکه کسى «آن بیرون» برایش مشکل درست نمى‌کند، یعنى آماده شدن براى نبرد درونى که تنها نبرد واقعى است. مامان یعنى انسان مجزایى «آن بیرون»، در حالى که عقده مادر مرد همیشه موضوعى درونى است. این نبرد با گرایش مرد براى رها کردن یا پناه گرفتن پشت هزاران بهانه‌اى که او مى‌تواند به آن‌ها متوسل شود شتاب مى‌گیرد و این خطر بزرگ عقده مادر است.
ادامه مطلبنمایش کمتر
ثبت نظر